حال من خوب خراب است از این بهتر چیست
جام من غرق شراب است از این بهتر چیست
عالم و آدم از این حال خرابم خبرند
باخبر که از حال خوشت بهتر چیست
نیستم من بجز آنکه همه‌ام باشی تو
من گذشتم ز خودم تا که توام باشی تو
سادگی برد مرا نقش تو را میخواهم
بوم گشتم برویم همه نقاشی تو
بمان...  در  من جاری بمان تو دلداری بمان
ای جان دلم
بگو... جان بر لب بگو از عشق بی حد بگو
درمان دلم
جامه‌هایم همگی عطر تو را میخواهند
چشم‌هایم به تکرار تو را میجویند
خاک باشم که بر من قدمی بگذاری
خاک من هر قدمت عشق تو را میروید
بمان ...